سهند نادی حق سهند نادی حق ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

سهند نادی حق

برای دوستای خوبم

برای دوستای خوبم من اصولا از شعرنو خوشم نمیاد، ولی این یکی به دلم نشست... دل من دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم . برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید و نسیمش « مهر » است گر بدانگونه که بایست به بار آید ، زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید . آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ، که تمنای وجودت همه او باشد و بس . بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس ....
28 فروردين 1391

چندتا عکس از ناز دخترونه تا شرارت پسرونه

سلام عزیز دلممممم، سلام گل پسرم. مامانی داشتم عکسهای تابستون 90 رو میدیدم، چندتا عکس پیدا کردم که توی وبت نزاشته بودم، به نظرم جالب بود؛ الان برات میزارم تا تو هم مثل من دلت غش بره. البته الان ماشاالله خیلی بزرگتر شدی و اینو کاملا میشه احساس کرد. الهی قربون قد و قیافه ات برم من   اینجا دختر شدی، البته دخترونت هم قشنگه خداییش قربون اون سوراخهای دماغ کوچولوت همه شرارت شهرررررررررررررررر قربون اون غنچه لبت با عکس دایی هادی و بابایی عکس انداختی به میل خودت توی فکری امیدوارم همیشه برام بمونی عزیزترینمممممممممم   ...
27 فروردين 1391

اوضاع زهره جون خیلی بهتره

سلام دوستای گلم این چند وقته اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم، شب که میشه؛ میرم توی تختم که بخوابم، خدا خدا میکنم که صبح نشه، اصلا دوست ندارم بیدار بشم. حس و حالم خوب نیست. خدا برای کسی نیاره. دیشب خبر خوبی بهم رسید. زهره عزیزم حالش خیلی بهتره؛ هوشیاریش اومده روی 13 و منتقلش کردن به بخش. یعنی از ICU به بخش منتقل شده. دکترش گفته اگر هوشیاریش بیاد روی 15 مرخصش میکنیم. البته هنوز دست و پاهاش توی گچه؛ ولی خدا رو شکر که هوشیاریش رو به دست آورد. از همتون ممنونم بابت محبتهای بی دریغتون. خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم از اینکه دعاهامون رو شنید و بهش پاسخ داد. خدای عزیزم روح فهیمه عزیزم رو هم مورد مغفرتت قرار بده. برای شادی روح فهیمه جانم سه ت...
27 فروردين 1391

با دعای دوستان زهره جون شفا یافت

سلام عزیزای دلم، سلام دوستای خوبم، سلام به همتون که همدم روزهای سخت زندگیم هستید دیشب ساعت 11:45 دقیقه شب مامانم زنگ زد، البته قبلش هم چندباری تماس گرفته بود، ولی ما خونه نبودیم و برای خرید رفته بودیم هایپراستار، به محضی که رسیدیم مامانم تماس گرفت. گفت یه خبر خوش من که دلم ریخت؛ با عجله پرسیدم چی شده؟ گفت زهره چشماشو باز کرده، وای خدای من نمیدونید چه حالی شدممممممممممم گفتم الهی شکرررررررررررر!!!!!!! کی گفت؟ مامان گفت: الان با اسماعیل صحبت کردم. دکتر گفته: به معجزه اعتقاد داری؟ اسماعیل گفته: اره. دکتر گفته: معجزه شده . در طول عمل دوبار جونش رو از دست داده و مرده. ما با شوک برشگردوندیم و دوباره عمل رو از سر گرفتیم. گفت...
23 فروردين 1391

خبر جدید از زهره عزیز

سلام عزیزای دلم ، دوستای خوبم که همگیتون در غمم شریک شدید و باعث تسلی خاطرم بودید. عده ای از دوستان عزیزم ازم خواسته بودن که از حال زهره جون بنویسم، نوعروس ما هنوز در کماست، بدنش عفونت کرده و آمپولهایی قویی که براش مصرف میکنن هیچ جوابی براش نداره، به همین دلیل الان که ساعت 12:23 دقیقه ظهر روز دوشنبه 21 فروردین است، بردنش اتاق عمل تا یه مقداری از عفونت هاشو از بین ببرن، در ضمن پریروز عموی بزرگ فهیمه نازنینم هم به علت سکته مغزی به رحمت خدا رفت. حال پدر فهیمه هم خوب نیست. خداییش هرکس دیگه ای هم باشه همین اوضاع و احوال رو خواهد شد. خدا به هممون صبر عنایت کنه. انگار وقتی بدبختی میاد، ریز و درشت رو در بر میگیره، از در و دیوار هجوم میا...
21 فروردين 1391

فهیمه جان تاابد غمت در دلم زنده اس

نمیدونستم اولین پست امسالم رو میخوام با داغ تو آغاز کنم، تمام وجودم غرق ماتمه و تا هستم و نفس میکشم از این داغ میسوزم. فهیمه جان، عزیزترینم روزهای با تو بودن برام رویایی بود دوست داشتنی و حالا که نیستی ابر سیاه بدبختی و تنهایی تمام زندگیم رو گرفته. تو خوب بودی و پاک و قلب مهربونت گویایی این پاکی بود. فهیمه عزیزم، بدون که همیشه دوستت داشتم و خواهم داشت و تا ابد میسوزم از این غم بزرگ. فهیمه جان بر سر مزارت هم گفتم و میدونم که شنیدی از این به بعد انتظار میکشم برای دیدنت تا شاید قیامت مرحمی باشد بر این دل داغدارم. لبخندهای قشنگت رو که یادم میارم اشک از دیدگانم سرازیر میشه، ای کاش بودی و در آغوش میگرفتمت ای کاش بیشتر حست میکردم، ...
17 فروردين 1391
1